تلاشی مبارک برای گره‌گشایی از طلاب

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد مروارید از اساتید درس خارج حوزه علمیه مشهد از جمله فضلایی هستند که در سال‌های ابتدایی دهه چهل در مدرسه میرزا جعفر تحصیل می‌کردند. برای اطلاع از حال و هوای آن سال‌های حوزه علمیه مشهد و نیز خدمات صندوق قرض‌الحسنه در این سال‌ها با ایشان به گفتگو نشستیم که حاصل این گفتگو در پی می‌آید.

من سال تأسیس رسمی صندوق قرض‌الحسنه را دقیقاً به خاطر ندارم، لکن زمان آن حدوداً به 58 سال پیش و سال 1342، یعنی تقریباً اوایل انقلاب مرحوم امام رضوان‌الله تعالی علیه بازمی‌گردد. آن زمان اوایل طلبگی بنده بود و در میرزا جعفر، دانشگاه علوم اسلامی رضویِ فعلی، مشغول به تحصیل بودم؛ مدرسه‌ای بسیار با قدمت با کاشی‌کاری‌هایی قدیمی و خراب‌شده و صحن حیاط بسیار بزرگ.

در آن زمان اکثریت حوزه علمیه مشهد، مانند حوزه قم در اختناق کامل ستم‌شاهی و زیر فشارها و شکنجه‌ها و عمامه از سر برداشتن‌ها و تعطیلی مدارس و با حداقل امکانات و نهایت حسرت زندگی می‌کردند اما هرگز حاضر به تسلیم در مقابل شاه و طرفداری از رژیم نبودند. در همان مدرسه میرزاجعفر شخصیت‌هایی رفت‌وآمد داشتند که الآن آرزو می‌کنیم ای کاش در زمان ما زندگی می‌کردند؛ مرحوم آیت‌الله میرزا جوادآقای تهرانی، مرحوم ابوی ما و بعد از سه، چهار سال از تاریخی که عرض کردم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آنجا تدریس می‌کردند. البته هر چند روز یک بار، ساواک می‌آمد و در مدرس را می‌بست و درس‌ها تعطیل می‌شد!

اگر طلبه‌ای در یک جمعی، بسیار مرتب و منظم زندگی کند، به‌دلیل محدود بودن مکان، انگشت‌نما می‌شود. ما در ابتدا هیچ شناختی نسبت به حاج‌آقای الهی نداشتیم. آن زمان، به ایشان شیخ علی‌اکبر بیداد می‌گفتند. بنده هم‌مباحثه‌ای داشتم به نام آقای سجادی که شوهر خواهر آقای موسوی‌نژاد بودند. شاید دو، سه ماه بیشتر از حضورم در آن مدرسه نگذشته بود که متوجه شدیم یکی از بهترین، مرتب‌ترین و متدیّن‌ترینِ طلبه‌ها و از اولین کسانی که اول وقت در نماز جماعتِ مرحوم آقای مروارید حاضر می‌شود، حاج‌آقای الهی خراسانی بود. ایشان بسیار منظم، مرتب و وزین بود و من الآن  نمی‌توانم این حالت ایشان را در آن دوره، برای شما ترسیم کنم. شخصی بود که یک دقیقه از وقتش تلف نمی‌شد و ما هرگز ایشان را در حال صحبت با طلبه‌ها نمی‌دیدیم.

ایشان تدریس هم داشتند و ما شیفته شدیم که درسی را خدمت‌شان باشیم. آن زمان مقداری از ادبیات را خوانده و به معانی بیان رسیده بودیم. خدمت ایشان رفتیم که می‌خواهیم معانی بیان را درس بگیریم. آقای الهی فرمودند که کتاب خوبی به نام جواهر البلاغة تازه چاپ شده است و تطویلات مطوّل و مختصر را ندارد. خلاصه کتاب جواهر را نزد ایشان شروع کردیم اما آشنایی ما فقط به همین اندازه خلاصه بود و نمی‌دانستیم که ایشان علی‌رقم آرامش و متانتی که داشتند آدم بسیار فعال و دارای همت بالایی هستند. آن موقع ایشان شاید حتی محاسن کامل هم نداشتند.

بعد از گذشت یک یا دو سال، اولین جلسه افتتاحیه صندوق قرض‌الحسنه در مسجد مدرسه میرزاجعفر با سخنرانی مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد، که بعداً مرحوم امام ایشان را فاضل جوانمرد نام گذاشتند، برگزار شد و من هم در آن مراسم شرکت کردم و بعد از افتتاح، شاید حدود دو سال صندوق قرض‌الحسنه در اتاق خود ایشان بود.

عرض شد که طلبه‌ها آن موقع، در نهایت فقر زندگی می‌کردند؛ چون شهریه‌ها بسیار کم بود و دولت هم اصلاً هیچ کمکی نمی‌کرد. مدرسه هم واقعاً تبدیل به ویرانه شده بود و حتی آب لوله‌کشی هم نداشت و طلبه‌ها آفتابه را از سر حوض آب می‌کردند. یادم می‌آید میرزاجوادآقای تهرانی هم آب را از سر حوض برای دستشویی رفتن برمی‌داشت. 

به‌عنوان مثال، شهریه مدرسه خیرات‌خان در آن زمان ماهی سه تومان بود و شهریه آقای بروجردی هم شاید از ده تومان تجاوز نمی‌کرد. ایشان که شاهد و ناظر به اوضاع طلبه‌ها بود و از طرفی هم بحمدلله خانواده‌شان تمکن مالی خوبی داشتند، در عین حال قناعت می‌کردند و هرگز راضی نمی‌شدند همه را برای خودشان مصرف کنند. بنابراین شاید الهامی ربانی بر قلب ایشان می‌تابد که تصمیم می‌گیرند به طلبه‌ها قرض بدهند. یعنی نقطه آغاز این صندوق از اینجا و از آن اتاق در مدرسه علمیه بود.

هنگام قرض دادن، از طلبه‌ها عبا یا قبا یا هر چیز دیگری را به‌عنوان رهن می‌گرفتند و مهروموم می‌کردند و پول را می‌دادند. همین طور بود تا اینکه بعد از جلسه افتتاحیه، کم‌کم این صندوق قرض‌الحسنه چند مکان را عوض کرد و به بازار بزرگ منتقل شد. این صندوق قرض‌الحسنه امتیازاتی داشت که تا الآن هم باقی است؛ همچنان که اشاره فرمودید شاید جزء اولین صندوق‌های قرض‌الحسنه‌ای در ایران بود که یک شاهی هم ربا نمی‌گرفت. الآن برخی از صندوق قرض‌الحسنه‌ها وجود دارد که وجه کمی را تحت عنوان کارمزد می‌گیرند اما آنجا حتی کارمزد هم نمی‌گرفت.

بعد از مدتی عده‌ای از متدیّنین متوجه این صندوق شدند و وقتی امانت، صداقت، دقت و مدیریت حاج‌آقای الهی را دیدند شیفته شدند که در این صندوق سرمایه‌گذاری کنند. شاید کم طلبه‌ای بود که از این صندوق قرض نگرفته بود؛ چه طلبه‌های ناآشنا و چه طلبه‌های سرشناس و معزز همه از این صندوق قرض‌الحسنه بدون هیچ‌گونه خجالتی و با روی باز قرض می‌گرفتند.

امتیاز دوم صندوق این بود که حاج‌آقای الهی با وجود کمال امانت، دیانت و تحفّظ بر اموال کار را یک‌تنه به دست نمی‌گرفتند و همیشه می‌خواستند که پشتوانه‌ای از علما را داشته باشند لذا تا وقتی که مرحوم آقای شیخ مجتبی قزوینی زنده بودند با ایشون مربوط بودند و اگر جهات شرعی، اقتصادی و مالی پیش می‌آمد با ایشان مشورت می‌کردند. بعد از ایشان سراغ مرحوم آقای آیت‌الله میرزا جوادآقای تهرانی رفتند.

طلبه‌ای که چهار، پنج سال از نیشابور آمده، در کمترین زمان با بزرگترین علمای شهر آشنا می‌شود و از ایشان در این امور کمک می‌گیرد؛ ایشان در طول این مدت داستان‌هایی از مرحوم شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جوادآقای تهرانی دارند که شاید بعضی از آنها ضبط و چاپ هم شده باشد.

بعد از رحلت آنها، کاملاً شاهد بودم که آیت‌الله فلسفی با آن تدریس و آن برنامه علمی، رسماً به‌عنوان رسیدگی به امورات صندوق قرض‌الحسنه، می‌آمدند و در صندوق با آقای الهی می‌نشستند.

این امتیاز بزرگی بود که پشتوانه صندوق قرض‌الحسنه واقعاً روحانیت بود و هیچ‌کس هم در این امر دخالت نداشت، چه در زمان طاغوت و چه بعد از انقلاب. این صندوق فقط و فقط قائم به خود حاج‌آقای الهی بود و اگر ایشان نبودند حتی کمک علما هم تأثیری نداشت! چراکه ایشان این صندوق را با تدبیر ادامه دادند.

بعضی از طلبه‌ها به ما می‌گفتند اصلاً زندگی ما با همین صندوق می‌چرخد! می‌گفتم: چطور؟! می‌گفتند: می‌رویم و حداکثر مقداری که امکان داشته باشد را قرض می‌گیریم -این مقدار در زمان‌های مختلف متفاوت بود- و با این مقدار کمبودها را جبران می‌کردیم. پول که تمام که می‌شد، چون مقید بودیم آن را سر وقت بپردازیم، آنها هم بلافاصله به ما دومرتبه پول می‌دادند و به همین منوال شاید ده، بیست سال زندگی را می‌گذراندیم!

آن زمان این طلبه‌ها خیلی بودند و نتیجه‌اش این شد که الحمدلله این صندوق هر روز رونق بیشتری پیدا کرد و امکاناتش بیشتر شد. بعد از مدتی فروشگاهی در پایین صندوق تأسیس کردند که از عوائد آن فروشگاه، هزینه کارمندان صندوق را می‌پرداختند و مابقی را به سرمایه صندوق می‌افزودند.

الآن به یاد دو حدیث افتادم که خدمت‌تان عرض کنم؛ در حدیثی از آقا امام صادق(ع) آمده است که شخصی گرفتاری مالی پیدا می‌کند و از حضرت می‌خواهد که نزد والی از او شفاعت کنند. حضرت نامه‌ای خطاب به والی می‌نویسند که: «اعْلَمْ انَّ للَّهِ تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلّاً لا یَسْکُنُهُ الّا مَنْ اسْدی الی اخیهِ مَعْروفاً اوْ نَفَّسَ عَنْهُ کُرْبَةً، اوْ ادْخَلَ عَلَی قَلْبِهِ سُروراً وَ هذا اخوکَ والسلام» یعنی آگاه باش که زیر عرش الهی سایه‌ای وجود دارد که فقط سه طایفه در آن سکونت دارند، کسی که در حق برادر ایمانی خود خیر و نیکی انجام دهد، یا گرهی از مشکلات او بگشاید، یا سرور و شادی به قلب او وارد سازد؛ حامل نامه هم برادر توست، سلام و رحمت الهی بر شما باد» و او هم بعد از دیدن نامه حاجت او را برآورده می‌کند.

روایت دوم را مرحوم آقای میرزا جوادآقای تهرانی در درس تفسیرشان می‌خواندند و از کتاب تذکره علامه است؛ اولاً وقتی روایتی در کتاب فقهی بیاید غیر از این است که در یک کتاب حدیثی وارد شود و ثانیاً اگر دقت شود، روایت مضمون خیلی جالبی دارد. آقا امام مجتبی(ع) در حال اعتکاف بودند که کسی دارای گرفتاری مالی خدمت حضرت رسید. حضرت به غلامشان فرمودند: کفش‌هایم را بیاور! عرض کرد: یا بن‌رسول‌الله! مگر شما معتکف نیستید!؟ حضرت فرمودند: بله، ولی شنیدم از جدم رسول خدا که فرمود: من سعی فی حاجة اخیه المسلم، قضی أم لم یقض، یعنی همین‌قدر که برای حاجت یک مسلمان تلاش کند، چه حاجتش را برآورد و چه نه، خداوند متعال 9 هزار سال عبادت تضمین شده‌ای که شب‌ها به نماز ایستاده و روزها روزه‌دار باشد برایش می‌نویسد.

همه این‌ها به این دلیل بود که عرض کنم حاج‌آقای الهی ذخایر اخروی زیادی برای خودشان دارند و این کسالتی که دارند، مصداق کامل «البلاء للولاء» است. چون این خدمت فقط یک قسمت از خدمات ایشان است و سایر خدمات علمی و فرهنگی ایشان در بنیاد پژوهش‌ها و قبل از آن در مدرسه مرحوم آیت‌الله میلانی خیلی بیشتر است که الآن بنای صحبت از آن‌ها را نداریم. ایشان واقعاً شخصیتی دارای ابعاد مختلف دارند. إن‌شاءالله که خدا به ایشان عافیت عنایت کند. 

می‌خواهم حسن ختام عرایضم، شعری در این باره عرض کنم؛ شعری که بنده از آقای واله به یاد دارم:

در جهان لطف خداوند بود یار کسی / که گشاید ز عنایت گره از کار کسی

نکشد هیچ زمان بار غم و محنت و رنج / آنکه در محنت و سختی بکشد بار کسی

زردرویی نکشد آنکه کند پاک زمهر / رنگ ناکامی ایام ز رخسار کسی

طاعتی نیست پسندیده‌تر از خدمت خلق / دل به دست آر مزن دست به آزار کسی

امیدواریم تا زمان ظهور حضرت بقیه‌الله، این صندوق مددکار سربازان امام زمان عج باشد.

مطالعه این مطالب را هم پیشنهاد می‌کنیم