آرمان رشد و بالندگی حوزه‌ها-قسمت دوم

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مجتبی الهی خراسانی مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه مشهد و مدیرکل سابق آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان و رئیس میز توسعه علوم اسلامی دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، فرزند ارشد آیت‌الله الهی خراسانی و عضو هیئت امنای صندوق قرض الحسنه حوزه علمیه هستند. متن پیش رو بخش دوم از گفتگوی تفصیلی با ایشان است که در این بخش بیشتر به بیان اهداف و ریشه های فعالیت صندوق و نگاه بلند آیت الله الهی خراسانی پرداخته‌اند.

_ لطفامقداری ازاهداف وظرایف پشت پرده کاربگویید.

ببینید این‌که صندوق راه انداختند تا طلبه مضطر نشود؛ این‌که فروشگاه راه انداختند و طلبه با یک مبلغ کم، یعنی با یک‌سوم مبلغ که آن یک‌سوم هم گاهی وام می‌دادند، می‌توانست مبلغ قابل‌توجهی خرید کند؛ این‌که می‌گفتند همیشه هر جنسی پس گرفته می‌شود؛ این‌که جنس را به انتخاب خود طلبه می‌خریدند و می‌آوردند. همه اینها نکته دارد. آقای مغربی از کارمندان صندوق همیشه می‌گفت: «به حاج آقا می‌گفتم این‌ها همه هزینه دارد!» ابوی می‌گفتند: «کل اینجا هزینه دارد، عمرمان هم هزینه دارد، این را راه انداختیم برای همین دیگر!»

هدف این بود که طلبه عزتش حفظ بشود. ابوی می‌گفتند طلبه از همه جای دیگر نه می‌شنوند بگذارید از این یکجا نه نشنود! خیلی نسبت به اینکه طلبه‌ها سرخورده‌اند و جواب سربالا می‌شنوند، از بازاری‌ها درشت می‌شنوند، موقع خرید تحقیر می‌شوند، رنج می‌بردند. خیلی! روی عزت طلبه خیلی تأکید داشتند. تعریف می‌کردند که آقای میلانی شروع کردند به پرداخت شهریهٔ منظم؛ آقایی به من گفت شما چرا نمیری شهریه‌ات را بگیری، گفتم من خودم رو استاد حوزه می‌دانستم، تو شأنم نمی‌دانستم بلند بشوم بدوم، بروم فلان‌جا، رفتم دیدم خب حالا یک چندنفری ایستادند، وقتی جلو رفتم گفت شما؟ بعد هم غیرمؤدبانه آن پول را گذاشت جلوی من و خلاصه من خوشم نیامد، دیگر نرفتم. دیگر من شهریه نمی‌گرفتم، آقای میلانی از یک طریقی مطلع شده بودند که فلانی اصلاً شهریه نمی‌گیرد، گفتند چرا شهریه نمی‌گیرید؟ گفتم عزت من مهم‌تر از این است که بروم توی صف بایستم. وقتی هم بایستم یک کسی من را سؤال‌پیچ بکند برای مبلغ شهریه که می‌خواهد بدهد. آقای میلانی ناراحت نشدند؛ برعکس؛ خیلی هم خوششان آمد از اینکه عزتم این‌قدر برایم مهم است. گفتن خیلی خوب شما دیگر نرو. بعد می‌دیدم هرماه پاکتی کسی میاورد درب منزل ما … .

ـچقدرشاگردپروربودند!

ــ عزت شاگردشان مهم بود. ابوی خیلی روی عزت تأکید داشتند؛ چون روایت دارد که مؤمن حق دارد هر چیزی را ایثار کند غیر از عزتش. می‌گفتند: «خیلی رنج می‌بردم از هم‌لباس‌های خودم که برای مختصر شهریه این‌طرف و آن‌طرف می‌روند، به بازاری‌ها التماس می‌کنند، یا خدای نکرده دروغ میگویند، خودشان را سبک می‌کنند توی جمع‌های طلبگی، حرف‌های مبتذل می‌زنند، شوخی‌های نامناسب می‌کنند و شأن خودشان را پایین می‌آورند و طلبه‌هایی که خلاف این بودند، به همین جهت، اصلاً از من خوششان نمی‌آمد.» می‌گفتند: «یک جمع طلبه‌ای بودند که توی مدرسه خیلی لوده بودند و من حتی سعی می‌کردم گذرم به آن‌ها نیفتد. داشتم رد می‌شدم از آن‌طرف می‌دیدم یکی از آن‌طرف بلندبلند به دیگری می‌گوید: همین رو می‌بینی این توقع دارد همین چنارهای مدرسه براش تعظیم کنند! »  خیلی این‌ها من را رنج می‌داد… 

از بی‌سوادی، بی‌عزت بودن طلبه‌ها، رنج می‌بردند. خیلی به ایشان گران می‌آمد، از اینکه طلبه‌ها را تحویلشان نمی‌گیرند، یکی از اساتید ما می‌گفت: «حاج‌آقا یک سلسله‌مراتبی در تحویل گرفتن افراد داشت، مثلاً تو اساتید همیشه پیش‌قدم بود و بعضی‌ها را اصلاً کناره می‌گرفت عمداً و این برای آن‌ها خیلی سخت بود» گفتم: «از کجا میدانید؟» گفت: «یک آقایی من یادم هست که داشت به دیگری می‌گفت که من با واسطه فلانی که هم‌حجرهٔ آقای الهی هست الآن یکی دو هفته است با ایشان سلام‌علیک داریم؛ یعنی پز می‌داد به دیگری که ما رفیق شدیم.» این استاد ما می‌گفت: «حاج‌آقا خیلی منظم بودند و روی همان نظم صندوق را راه انداختند و اگر یک آدم غیرمنظم صندوق را راه می‌انداخت مثل خیلی از صندوق‌های دیگر تا حالا ورشکست شده بود.» می‌گفت «اگر ما ساعت 6 با حاج‌آقا درس داشتیم؛ قبل از 6 داخل حجره نمی‌توانستیم بیاییم؛ در حجره بسته بود و رأس ساعت 6  زلفی در را می‌انداختند و در را باز می‌کردند و می‌گفتند بفرمایید. بعد از درس اگر هم سؤال داشتیم، می‌پرسیدیم والا سکوت می‌کردند که یعنی دیگر جلسه تمام شده است.»

تشکیلات مالی حوزه هم یک چنین نظمی می‌خواسته است؛ لذا اساتید خیلی ازاین‌جهت تحسین می‌کردند که با همین نظم کاملاً لازم برای امور مالی، صندوق دارد کارش پیش می‌رود و لذا صندوق در این سال‌ها، در همهٔ بحران‌ها، بحران‌های معروف دههٔ 60 که خب خیلی صندوق‌ها سقوط کردن، مشکلی نخورد.

ـخصوصاًکه بالأخره فروشگاه وقتی چیزهایی روقسطی می‌فروشد،پولی که برمی‌گردد با تأخیر می‌رسد و در تورم و گرانی طبیعتاً ارزشش کاسته می‌شود و مدیریت این خیلی تدبیر لازم داشته!

ــ فروشگاه اصلاً بودجه‌اش مستقل از صندوق بود و هیچ ارتباطی به هم نداشتند، فقط یک هیئت‌امنا روی هر دو نظارت داشت؛ اما به پس‌اندازها هیچ ربطی نداشت. فروشگاه هزینهٔ صندوق را تأمین می‌کرد اما صندوق کمک مالی به فروشگاه نمی‌کرد. 

انصافاً مدیریت فروشگاه خیلی خوب پیش رفته بود تو این سال‌ها که توانسته بود خودش را توسعه بدهد. من به نظرم این خودش علامت موفقیت مدیریت آخوندی است؛ بالأخره چهارتا آخوند آنجا را جوری پیش بردند که هم سرپا ماند و هم هزینه‌های جاری صندوق و خودش را تأمین کرد، هم کمک کرده بسیاری به طلبه‌ها کرد.

این صندوق، فروشگاه و کتابخانه بخشی از تاریخ این حوزه است؛ یعنی به نحوی با تاریخ حوزهٔ خراسان گره خورده است. وقتی‌که شورای بررسی حوزهٔ علمیهٔ خراسان تشکیل شد، برای اینکه بتوانند یک مجموعه‌ای منسجم از طلبه‌های حوزه داشته باشند، آمدند دفاتر اینجا را بردند و از روی آن نوشتند. فکر می‌کنم خود آن پرونده‌ها که خیلی از افرادشان به رحمت خدا رفتند و امضای اساتید و … خودش یک تاریخ مصور هست. یادداشت‌ها، صورت‌جلسات، دست‌نویس‌ها، خیلی به نظرم ارزشمند است.

من فکر می‌کنم آن نسل دنبال هویت بخشی به حوزه بودند. خب یک حوزهٔ روی پای مستقلِ مؤثر! چون هرکدام از آن شخصیت‌ها در ابعاد دیگری هم مشغول بودند، در کارهای پژوهشی، در اعزام مبلغ و لذا فکر می‌کردند باید به لحاظ مالی هم خودشان مستقلاً کاری بکنند. 

این جالب است که وقتی آمدند به این ساختمان، اینجا یک گاوصندوقی ایجاد کردند که نشود سوراخش کرد، فکر می‌کنم خیلی از بانک‌های مشهد غیر از بانک‌های مرکزی‌شان چنین گاوصندوقی نداشته باشند. یک اتاق دو در سه، تماماً با سه لایه فولاد مسلح محاصره شده یعنی از کف، سقف، دیواره، از هیچ طرف قابل نفوذ نیست و اگر از بیرون جرثقیل بگذارند یا بخواهند سوراخش کنند نمی‌توانند و تمام سفته‌ها و چک‌های ضمانت و این‌ها آنجا نگهداری می‌شود. 

تصور کنید که این گاوصندوق را سال 62 تا 64 ایجاد کردند. این فکر برای ما مهم‌تر است؛ این فکری که حوزه را، اندازه‌اش را این دیدند که اگر کتابخانه می‌زنند، بهترین تجهیزات در اختیارش باشد. محل قبلی صندوق در دههٔ شصت با همهٔ بانک‌ها به لحاظ محیطی برابر بود، فضای بسیار بزرگی داشت، پیشخوان بسیار وسیعی داشت و چندین کانتر داشت. به ابوی گفتم: «این مقدار وام که همیشه دوتا از این دهنه‌ها بیشتر مصرف نمی‌شود. برای چه شما این‌قدر اینجا را وسیع دیدید؟» گفتند: «دیگر آرزوهایی داشتیم که نشد. فکر می‌کردم بعد از انقلاب ما موفق می‌شویم کارهایی که باید می‌کردیم و نکردیم را انجام بدهیم.» منظورشان یکپارچه‌سازی شهریه در حساب‌های طلبه‌ها بود. گفتند: «آنجا را بزرگ دیدیم، چون می‌دانستیم اول آقایان راضی نمی‌شوند، اول می‌گوییم حساب‌های شهریه‌ها را بیاورند اینجا و اینجا شهریه بدهند. کل حوزه شهریه یکجا بدهند. طلبه‌ها را نکشانند از این دفتر به آن دفتر، بعد گام بعدی را می‌گذاریم این‌که آقایان مراجع و وکلا شهریه را مستقیماً به حساب خود طلبه بریزند، تا طلبه گرفتار صف و معطلی دریافت شهریه نشود. ولی همراهی نشد و ما هم قدرتی که الزام‌آور باشد نداشتیم.»

بعد فهمیدم که فکر ابوی از صندوق یک فکرهای دیگری هم بوده و فقط قضیهٔ تسهیلات برای طلبه‌ها نبوده است. ابوی می‌خواستند تشکیلات چندوجهی مالی و اقتصادی بشود که اولاً به استادان و طلبه‌ها قرض بدهد، ثانیاً حساب‌های شهریه هم آنجا متمرکز بشود، ثالثاً مایحتاج زندگی خود را از آنجا تأمین کنند و چه بسا وجوه دیگری که همهٔ ابعادش را نتوانستند محقق کنند. همیشه از وضع شهریه طلاب، تأسف می‌خوردند. می‌گفتند: «این نحوهٔ شهریه دادن دفاتر، ذلیل پروری است، مگر ما دکان صرافی هستیم که طلاب جلوی دفتر ما صف ببندند که بیایند پول بگیرند.»

ـوهنوز بعداز ۵۰ سال،همچنان موضوع کاملا حل نشده است!

ــ واقعا انسان تأسف می‌خورد از این که عزت طلاب، به آسانی نادیده گرفته می‌شود. عزت طلاب برای ابوی همیشه مهم بوده است.

می‌گفتند: «عزت طلبه یعنی این که مرجع تقلیدش با دنیا مرتبط باشد» از این رو آقای میلانی را سخت پسندیده بودند و می‌گفتند: «وقتی شیخ کفتارو مفتی اعظم سوریه به دیدن آقای میلانی می‌آمد، ما احساس عزت و سربلندی می‌کردیم. وقتی اسقف‌های اروپایی به دیدن ایشان می‌آمدند،  انسان عظمت عالم شیعه را بهتر درمی‌افت … آقای میلانی خیلی آقا بود و سعی می‌کرد عزت حوزه را حفظ کند.» ابوی می‌گفتند: «حوزوی یعنی این! هر کاری انجام می‌دهد باید درجه‌یک باشد، ذهنش باز باشد، دنیا را ببیند.» من فکر می‌کنم این صندوق در ذهن ایشان، بخشی از این هویت و عزت حوزه بود و در این جهت، افکار بلندتری هم داشتند که برخی محقق نشد.

این صندوق حداقل کاری بود که می‌توانستند برای آن اهداف انجام بدهند؛ لذا ابوی علی رغم این که معتقد بودند صندوق خدمت خوبی انجام داده و گزارش آن را خدمت مراجع میدادند و آنها خوشحال میشدند، ولی من همیشه احساس می‌کردم خودشان به این مقدار قانع نیستند، و الآن مطمئنم که همهٔ خواسته‌هایشان همین نبوده است. 

همیشه شادی و خرسندی‌شان به این بوده که مشکل و گرفتاری طلاب حل شود و ذهنشان برای تحصیل آزاد شود. لذا ایشان با همهٔ گرفتاری‌هایشان، تا همین اواخر، هر روز صبح صندوق می‌رفتند و می‌نشستند؛ هرروز! حاج‌آقا دوتا برنامهٔ روزانه داشتند، یکی حرم و یکی صندوق؛ اول حرم می‌رفتند و سپس مستقیماً از حرم به صندوق می‌رفتند.

ـیعنی بر بنیاد هم اولویت داشت؟

ــ بله، بعد از صندوق ماشین می‌آمد دنبالشان و می‌رفتند بنیاد. 

تمام این سال‌ها، چه موقعی که مدرسهٔ سلیمانیه بودند، چه بعدش که بنیاد بودند و چه بعدش؛ کلاً دأبشان این بود، خیلی برایشان مهم بود و لذا سفارش می‌کنند به بنده و توصیه‌شان همیشه این است که نگذارید این چراغ خاموش بشود. اگر می‌توانید توسعه بدید یا لااقل به خوبی حفظش بکنید تا از بین نرود؛ چون یادگار اخلاص علمای حوزهٔ مشهد است و به نظرم خیلی مهم است برای ما مشهدی‌ها که این امانت را به نسل بعد برسانیم، حفظش کنیم و متناسب با نیازهای روز توسعه‌اش بدهیم.

ـانشاءالله

ــ جالب است که صندوق به هیچ بیت مرجعیت یا عالمی و به هیچ سازمان دولتی یا نهاد غیردولتی وابسته نبود. تا سال 97 که خود ابوی رئیس هیئت مدیره بودند، از هیچ کجا حتی از ولی فقیه، نمایندهٔ ولی‌فقیه و مراجعی که با همهٔ آنها مراوده داشتند، کمک مالی برای صندوق نگرفتند. مخالف بودند که نامه‌ای با امضای صندوق به نام حوزه برود و از جایی درخواست مالی بکند. معتقد بودند حوزه نباید از جایی درخواست مالی بکند. می‌گفتند: «حوزه فقیر باشد ولی درخواست نکند!» لذا نامه‌هایشان هم همین‌طور بود، از سر عزت. فروشگاه را برای همه متدینان و نیازمندان اداره می‌کردند و لذا می‌نوشتند اگر می‌خواهید کاری برای محرومین بکنید ما آمادگی داریم، یا می‌نوشتند ما این‌قدر کالا می‌خواهیم برای محرومین و مستضعفین توزیع کنیم و یا فلان کالای اساسی را با قیمت مناسب میان مردم توزیع می‌کنیم، شما هم همراهی کنید. نمی‌گفتند که ما برای خصوص حوزه می‌خواهیم فلان امکانات بگیریم و به نهادی التماس کنند، بلکه می‌گفتند: محرومین مختلف ازجمله طلاب نیازمند.

ـ دست شما درد نکند، ممنون از وقتی که گذاشتید.

مطالعه این مطالب را هم پیشنهاد می‌کنیم